آیا دیگران ما رو دوست دارند؟
آدم وقتی خودش با خودش میزان نیست، روبهراه نیست و حالش خوب نیست و خودش را دوست ندارد. دایم عیب دیگران را میبیند.
وقتی زیاد از کسی عیبجویی میکنید، یا کسی زیاد از دیگران عیبجویی میکند نشانه این است که:از خودش زیاد عیب میبیند.این داستان دنیای درونش است.
کسی که متبسم است و احترام و عزت و شوق و ذوق را در دیگران میبیند کسی که در دیگران محبت و ارزش میبیند دنیای درون خودش است که به بیرون تجلی پیدا میکند.
چقدر خودت را باور داری؟!
هیچ از خودتان سؤال کردهاید که چقدر خودتان را قبول و باور دارید؟ از کجا بفهمم که من خودم را قبول دارم؟ از کجا بفهمم که من به خودم احترام کافی میگذارم؟ و انسان قابلی هستم؟
توجه کردهاید گاهی اوقات بعضی افراد با مثلاً یک اروپایی یا یک شخصی که موهایش بور است و چشمهایش آبی است با چه شوق و ذوقی عکس میاندازند.
هیچ توجه کردهاید که اکثر ما خیلی مفتخر نیستیم که با یک برادر و یا خواهر افغانی عکس بیندازیم.
اصلاً با آسیاییها عکس انداختن برایمان مهم نیست. به مجرد اینکه شخصی خارجی میشود یک مرتبه یک ابهتی پیدا میکند! چرا؟ به مجرد این که یکی غریبه میشود و از خانواده ما بیرون میرود، هرچه دورتر میشود یک احساس احترام و اهمیتی به او داریم!
میگوییم خارجی است. حالا اگر در هر رتبه و مقامی باشد، فرقی نمیکند! وقتی با او عکس انداختیم احساس خوشحالی و افتخار میکنیم. ایده و فکر در خود کشور ما وجود دارد قدر آن را نمیدانیم و میرویم بیرون و میگوییم آقای ایرانی در ناسا و کانادا کار میکند.آقایی در کانادا و یا خانمی در اروپاست و آن وقت است که ارزش پیدا میکنند! چرا این گونه است؟!
چرا ما لباس محلی خودمان را نمیپوشیم و به لهجهمان افتخار نمیکنیم؟
چرا سعی میکنیم ادای دیگران را درآوریم؟
چقدر برای خودمان احترام قایل هستیم؟
و چقدر به خودمان احترام میگذاریم؟
خیلی ساده است! آمار گرفتهاند که حدود ۹۵% پدر و مادرها به فرزندان خود به دید حقارت نگاه میکنند؛ چون بچه است و کوچک است و این رابطه حقارت را همیشه حفظ میکنند تا بزرگی. پدر و مادر ممکن است دیگر نباشند ولی رابطه حقارت مانده است! چرا از این که فرزندمان جوان است و سرش را بالا میگیرد و سینهاش را جلو میآورد و طرز دیگری آرایش میکند ما ناراحت میشویم.چرا اگر یک جوان خارجی این قیافه را به خود بگیرد از او ایراد نمیگیریم؟
چرا یک آهنگ خارجی را گوش میدهیم و آهنگهای خودمان را گوش نمیدهیم؟ جایی از کار اشکال دارد!
باید یاد بگیریم که: ما هم عضوی از زنجیره جهانی هستیم.
چگونه عادت های بد را ترک کنیم و تغییر کنیم؟
زمانی که تعهد میدهید که عادات قدیمی خود را تغییر دهید، از خود و ذهنتان محافظت کنید تا توسط نظرات منفی و یا افکار منفی به عقب برنگردید. به جز انتقادات سازنده و واقعاً صحیح، به هیچ چیزی جز رشد دادن طرز فکرتان فکر نکنید.
سعی کنید برای گذار از طرز فکر ثابت به طرز فکر رشد، فیلترهای ذهنی خود را زیادتر کنید.مثلاً اخبار روزانه (که سرشار از محتوای منفی و دلسرد کننده است) نبینید. واقعاً نبینید، چون هیچ چیزی به شما اضافه نخواهد کرد و شما هم هیچ نقشی در این حوادث بازی نمیکنید. به جز مواردی که واقعاً میتوانید مؤثر واقع شوید، دیگر لزومی ندارد اخبار دنبال کنید.
عادت ها مهم هستند چون تجربه نشان داده است که یکی از چیزهایی که می تواند پایه های موفقیت را تشکیل دهد، ترک عادات بد و جایگزین کردن عادات تازه با آن است. حتما در طول زندگی چه در محل کارتان و چه در مسایل شخصی به مواردی برخورد کردید که وقتی شروع به یادگیری کاری را می کنید در ابتدا برایتان سخت است اما به مرور وقتی کاری را تکرار می کنید انجام آن کار برایتان راحت است.
مثلا وقتی در ابتدا شروع به نوشتن این مقاله کردم زمان زیادی را از من می گرفت اما بعد از گذشت مدتی این کار تبدیل به عادت شد و زمان کمتری را صرف آن می کردم در واقع مسیر عصبی این کار شکل گرفته بود.
عادت چیست؟
ما انسانهای یاد گیرنده ای هستیم، بسیاری از کارها را به راحتی یاد می گیریم و بعد از مدتی به انجام آن کار عادت می کنیم، عادت ها هم می توانند کارهای خوب باشند و هم در مقابل می توانیم به کارهای بد نیز عادت کنیم. اگر بخواهیم به صورت ساده تعریفی از عادت ها داشته باشیم می گوییم: به کارهایی که به مقدار لازم انجام شده و ما برای انجام آن ها فکر نمی کنیم و انرژی صرف نمی کنیم عادت می گوییم
کسی منظم یا شلخته به دنیا نمی آید! بلکه این عادات ماست که مشخص می کند منظمیم یا شلخته. سوالی که خیلی ها می پرسند این است: چطور منظم باشیم؟
پس اگر شما فکر میکنید که یک فرد بسیار شلخته و پریشان هستید، میتوانید یاد بگیرید که منظم و سازمان یافته شوید. به این عادات دقت کنید:آدم های منظم به نوشتن علاقه دارند و چیزهایی که شاید یادشان برود را می نویسندهمه ما کسانی را میشناسیم که مناسبت ها را به خاطر می سپارند و چیزهای جزئی به خوبی در یادشان می ماند. اغلب این افراد عادت دارند چیزهای مهم یا چیزهایی که احتمال از یاد رفتنشان هست را می نویسند. منظم ها همیشه ددلاین (مهلت اتمام کارها) را تعیین می کنند افراد منظم وقت را هدر نمیدهند. برنامه آنها برای روز و هفته و ماهشان مشخص است. آنها زمانی برای برنامه ریزی روزانه و تعیین اهدافشان می گذارند و از همه مهمتر، آنها به این برنامه ها تا حد زیادی پایبند هستند!
میتوانید مقاله عادت چیست را مطالعه نمایید.
دیدگاهتان را بنویسید